میبینی سیگار میکشد فقط دود را اما ان مرد خاطره هایش را ز دست کوته خود زیر بارم. که از بالا بلندان شرمسارم مگر زنجیر مویی گیردم دست وگرنه سر به شیدایی برارم. زچشم من بپرس اوضاع گردون که شب تا روز اختر میشمارم بدین شکرانه میبوسم لب جام. که کرد اگه ز راز روزگارم. اگر گفتم دعای می فروشان چه باشد حق نعمت میگذارم. من از بازوی خود دارم بسی شکر که زور مردم ازاری ندارم. سری دارم چو حافظ مست لیکن به لطف آن سری امید دارم. یاد باد ان که نهنت نظرت با ما بود رقم مهر تو بر چهره ما پیدا بود یاد باد انکه چو چشمت بعقابم میگشت معجز عیسویت در لب شکر خا بود یاد باد انکه رخت صبوحی ز ده درر مجلس انس جز منو یار نبودیم خدا با ما بود. انان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند دردم نهفته به ز طبیبان مدعی باشد ک از خزانه غیبم دوا کنند آن کیست که از روی کرم با ما وفا داری کند بر جای بد کاری چو من یکدم نکوکاری کند اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی و آنگه بیک پیمانه می با من وفاداری کند
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |